این داخل خون های ماست
چیز بیرونی نیست
انگار مثل یک واکسن است. وقتی حزب اللهی شوی این واکسن را به تو تزریق میکنند و بعد دوز شوخی بدن تو را تا صد در صد افزایش میدهند.
برای همین است خط روایات دفاع مقدس را که بگیری و بعد یک دفعه بخوری به تور بچه های راهیان نور فکر میکنی در امتداد یک راه آمده ای.
این داستان آنقدر پیش رفته که در فصل شوخی ها دو زیر شاخه تعریف شد
شوخی معمولی/شوخی بسیجی
تفاوت شوخی بسیجی مثل فرق سس قرمز با این سس تند هایی است که رویش نوشته شده: «هار جداً»
یعنی مثلاً اگر در شوخی معمولی شما یک پس گردنی آرام در حد برخورد لطیف کف دست به پس گردن سوژه میزنید، در شوخی بسیجی آن کار را جوری انجام میدهید که ممکن است مهره سه و چهار گردن جایشان را به صورت موقت باهم عوض کنند.
شوخی بسیجی محکم تر، با جزئیات بیشتر، سر حال تر و برنامه ریزی شده تر است.
نقطه اوج شوخی بسیجی مقوله سر کار گذاشتن یا همان ایستگاه کردن است. تا به حال موردی گزارش نشده که فرد ایستگاه شونده توسط یک انسان حزب اللهی، توانسته باشد از ایستگاه مورد نظر بیرون آمده باشد.
تاریخ شفاهی های دفاع مقدس را بخوانید پر است از نمونه های که رزمندگان غیور ما چه رزمنده های دیگر و چه عراقی ها را مشتری ایستگاه های خود کرده اند.
شما وقتی در یک لوپ «وضعیت تکرار شونده» شوخی بسیجی قرار میگیرید بعد از مدتی تمام معانی جهان اعتبار خود را از دست میدهند زیرا دیگر فهمیدن این موضوع که این حرف همچنان شوخی است یا به واقعیت نزدیک شده سخت میشود.
ما در راحت ترین
سخت ترین
جانکاه ترین
تراژیک ترین
منزجر کننده ترین
خطرناک ترین
و عموما در هر وضعیت دیگری شوخی میکنیم.
اینطور از پیچ هشت سال جنگ نابرابر گذشتیم
اینطور از پس دوری های بلند مدت از خانواده بر می آییم
اینطور از داغ برادرانمان گذر میکنیم
اینطور آتش زخم زبان های هر روزه را خاموش میکنیم.
فیلم بالا را نگاه کنید
یک نمونه حرفه ای از ایستگاه کردن در شرایط بحران است، یک کلاس آموزشی.
درست زمانی که دستمال ها را برای پاک کردن اشک هایمان آماده میکنیم
او با یک حرکت به ما نشان میدهد که در دام ایستگاه او افتادهایم.
ایستگاهی زیر باران گلوله
پ ن:
چند بار تا به حال به تور این ایستگاه ها خورده اید؟ :)
پ ن:
چند بار تا به حال ایستگاه گرفتهاید
پ ن:
سبک زندگی حزب اللهی
#شهید_رضا_سنجرانی
درباره این سایت