"ابتدا متن را بخوانید بعد روی لینک آخر کلیک کرده و عکس رو مشاهده کنید"
تلوزیون یک مسابقه دو را نشان میدهد. از سری مسابقات لیگ الماس که یک لیگ جهانی معتبر در ورزش دو و میدانی است. مسابقه دو صد متر که از محبوب ترین رشته های جهان است برای پوشش انتخاب شده.
در قاب های جداگانه هر کدام از دونده ها را میبینیم که مشغول گرم کردن خود هستند و به دوربین واکنشی نشان میدهند. در بین انها شرکت کننده ای از ایران به چشم میخورد که در چند ماه اخیر عملکرد خوبی داشته و خودش را به فینال ماده دو صد متر رسانده.
دوربین که به او میرسد پرچم کوچک ایران روی پیرهنش را میبوسد و به سمت نقطه استارت میرود. دونده ها در نقطه استارت سر جای خود جمع میشوند و هر کدام مشغول تمرکز میشوند. داور در نقطه شروع ایستاده و تپانچه ای به دست دارد. شمارش انجام میشود و داور ماشه تپانچه را میچکاند و با صدای شلیک رقابت شروع میشود. دونده ها در خط ها متخلف شروع به دویدن میکنند. چند نفر جلوتر از بقیه، گروهی در میانه و چند نفری هم عقب تر. شرکت کننده ایرانی در گروه وسط قرار دارد و در پنجاه متر آخر با قدم های سریع تر فاصله را آرام آرام کم میکند.
[فلاش بک]
در محیطی باغ مانند یک کودک سه چهار ساله در حال دویدن است و پدرش به دنبال او، پدر گویا از او جا مانده و کودک با لبخند به راه ادامه میدهد.
شرکت کننده ایرانی فاصله را کم میکند و در چند متر پایانی جلوی همه میدود. چند لحظه بعد از خط پایان رد شده و رقابت تمام میشود.
آرام آرام سرعتش را کم میکند و دوربین ها به سمت شرکت کننده ها میدوند از جمله او که اول شده. نفس نفس میزند و از شدت خوشحالی گریه میکند. دوربین به او میرسد و وقتی متوجه میشود با همان گریه رو به دوربین شروع به لی لی کردن میکند.
همه از نوع خوشحالی او تعجب کرده اند. او سریع به سمت ساکش می رود و دوربین هنوز تعقیبش میکند.
از ساک عکسی را بیرون می آورد.
عکسی که در آن کودکی در حال دویدن است و پدری که یک پای خود را از دست داده به دنبال او.
عکس را به دوربین نشان میدهد و میگوید:
بابا این مدال برای توعه!
پ ن:
همه چیز این مملکت برای شهداست، کوچه هاش هم.
پ ن:
هنوز هم میشه نگاه جدید به دفاع مقدس داشت تا قرن ها میشه.
درباره این سایت