+به انتظار چه نشسته ای پسرم؟

_جنگ پدر. در انتظار جنگ هستم تا دشت را پر کند

+از جنگ چه میدانی؟

_یک گروه حق یک گروه باطل و بعد شمشیرهایی که حرف میزنند

+تعریف شاعرانه ایست. اما جنگجوها شاعر نیستند

_چه هستند پدر؟

+اگر به چشم تو نگاه کنم، شاید مجسمه ساز هستند، خراش میدهند و میبرند

_چیزی هم خلق میکنند؟

+آدم های جدید. من خودم بعد از یک جنگ خلق شدم

[دستش را بالا می آورد، آستین خالیی که تاب میخورد]

_ادمی هم خلق کردید؟

+خلق کردم، آدمی بدون سر

[نگاهش را به پسرک می‌دوزد]

+چه چیزی از جنگ برای تو جذاب است پسرم؟

_قاعدتا نه آستین خالی شما و نه سر از دست رفته

+چیزی که از جنگ دیده می شود همین است پسرم

_برای آدم هایی که وسط میدان هستند آری، اما برای کسی که از این بالا میبیند، نه.

[نگاهش را در دشت رها می‌کند، گویی دنبال چیز خاصی بگردد]

+از این بالا چه میبینی؟

[در نگاه پسر گویی که دشت دوباره پر آدم شده باشد]

_من گروهی از آدم ها را میبینم که شجاعت روبرو شدن با واقیعت های حتمی را دارند، همه چیز را پشت سر گذاشتند و میدانند تیزی تیغ ها حقیقی است اما جلو می‌روند، نگاهشان به انتهای سپاه دشمن است گویی هدف تبدیل به هیبتی شده و آن را هم پشت سپاه دشمن مخفی کرده اند.

گرمی چشمان منتظر را پشت خود حس میکنند و سردی مرگ را روبروی خود.

کشته شدن با شرافت را بیشتر از زنده بیرون آمدن از پس شکست میدانند.

میدانی پدر؟ از این بالا رفتار ها دیده میشود

به نظرم شما درست میگویید، جنگ آدم های جدید خلق می‌کند، مثل شما، بعد از نبرد قبلی و مثل من، بعد از نبرد پیش رو

+شاید وقتش رسیده این بار من جنگ را از بالا ببینم و تو از میانه میدان، شاید من هم فیلسوف شدم «خنده»

_اگر تحمل کردید که در میدان نباشید شاید «خنده»






پ ن:

پشت سپرهایی که بلند کردیم برای دفاع، بعضی ها خانه کردند

گرچه از صدای برخورد ها شاکی هستند.

پ ن:

این کابوس چهل ساله، تا دم مرگ بدرقه تان خواهد کرد


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مـــعـــجـــزه زنــــدگـــیــــم سایه ها و تردیدها معماری و پاورپوینت درس سلام دعانویس بسیار قوی ایران,09053876440 Jason آقای آبگرمکن اقليمـ رهايے